سقوط برنامه آیا امسال باید منتظر بحران اقتصادی دیگری باشیم؟ بازار بیش از حد گرم شده است. بحران مالی جدید جهانی چه زمانی فرا خواهد رسید و چگونه سرمایه خود را نجات دهید بحران جهانی

  • تاریخ: 26.05.2022

https://www.site/2018-10-10/razrazitsya_li_novyy_globalnyy_ekonomicheskiy_krizis_i_kakovy_budut_ego_posledstviya

"خطر جنگ جهانی واقعی است"

آیا یک بحران جدید اقتصادی جهانی رخ خواهد داد و پیامدهای آن چه خواهد بود؟

مطبوعات استخر کرملین/ نگاه جهانی

در 10 اکتبر 2008، دنیای تجارت سیاره زیان سخت ترین هفته بورس در دوره پس از جنگ را رقم زد. ایالات متحده سقوط بی سابقه ای را در شاخص های سهام تجربه کرد. بحران مالی و اقتصادی جهانی که یک سال پیش از آن با بحران وام مسکن در آمریکا آغاز شد، مانند آتشی جهانی شعله ور شد. تحلیلگران در مورد شروع یک رکود بزرگ جدید صحبت می کردند.

ده سال بعد، جورج سوروس، میلیاردر عجیب و غریب، دوباره با یک "بحران مالی بزرگ" می ترسد. اما نه تنها او. اساتیدی مانند پل کروگمن و مارک موبیوس و همچنین بانک آمریکا و بانک جهانی پیش بینی های نگران کننده ای انجام می دهند. کمیته بین‌المللی پول و مالی، یک نهاد مشورتی برای هیئت حکام صندوق بین‌المللی پول، نیز اذعان می‌کند که «ما باید برای زمان‌های سخت‌تری آماده شویم». به چه دلایلی و چه زمانی می آیند؟

اقتصاد جهانی: در انتظار رکود

در سال 2016، برای اولین بار از سال 2010، رشد همزمان اقتصادهای جهان آغاز شد. رشد هفت بزرگترین آنها - ایالات متحده آمریکا، چین، آلمان، ژاپن، فرانسه، بریتانیای کبیر و هند - از 1.5 تا 7 درصد متغیر بود. ده ها اقتصاد پیشرفته و در حال توسعه دیگر نیز رشد کردند. کارشناسان معتقدند تقویت اقتصاد جهانی تا یکی دو سال دیگر ادامه خواهد داشت. طبق پیش بینی های رسمی صندوق بین المللی پول، رشد اقتصادی در سال های 2018 و 2019 به 3.9 درصد خواهد رسید. ایالات متحده حدود 3٪ رشد نشان خواهد داد، چین 6.5٪ هر کدام، ارقام رکورد به هند نسبت داده می شود: حدود 7.5٪.

نکته منفی این است که تنها در سال گذشته، دولت ها بیش از 640 اقدام حمایتی را معرفی کردند که تقریباً دو برابر بیشتر از سال 2010 بود (بیش از 140 اقدام، 60 درصد بیشتر از یک سال قبل، توسط ایالات متحده ارائه شد). بسته شدن مرزها برای کالاها و سرمایه گذاری ها البته وضعیت کل اقتصاد جهان را تشدید می کند.

عکس M. B. M. در Unsplash

انتظار می رود در شرایط فعلی، اکثر بانک های مرکزی مسیری را برای افزایش نرخ ها و کاهش محرک های پولی انتخاب کنند. در نتیجه، کاهش فعالیت های تجاری، کاهش در بازارهای سهام، تضعیف اعتماد مصرف کننده و فرصت ها.

مجمع جهانی اقتصاد در داووس در اوایل سال جاری اعلام کرد: «زمانی که رکود بیاید (و خواهد شد)، به احتمال زیاد شدیدتر خواهد شد.

آمریکا: پول در حال تمام شدن است

سهام ایالات متحده از سال 2008 تقریباً بدون وقفه در حال افزایش بوده است و اولین سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ 50 درصد رشد را برای بازار سهام آمریکا به ارمغان آورد، اقتصاد 2.5 درصد رشد کرد، نرخ بیکاری به پایین ترین حد در 17 سال گذشته (4٪) رسید. 2.4 میلیون شغل با این حال، آنچه رئیس جمهور آمریکا به عنوان موفقیت معرفی می کند، در واقعیت می تواند به مشکل تبدیل شود.

واقعیت این است که بهبود اقتصاد آمریکا با کاهش مالیات و وام ها پشتیبانی می شود و این همان الگوی گرم شدن بیش از حد اقتصاد است که منجر به سقوط سال 2008 شد. مخارج و بدهی های مصرف کنندگان آمریکایی قبلاً از سطح قبل از بحران 2007 فراتر رفته است ، حجم بازار سهام تقریباً دو برابر شده است.

جری مننگا/ZUMAPRESS.com

زنگ خطر در اوایل فوریه به صدا درآمد، زمانی که در فواصل زمانی چند روزه، ابتدا بورس های آمریکا غرق شدند (افت شدیدترین سقوط از سال 2011 بود)، و سپس بورس های جهانی. در طول روز، ثروتمندترین افراد جهان 114 میلیارد دلار ضرر کردند و زیان خانوارهای آمریکایی به 1.5-2 تریلیون دلار رسید.

در این زمینه، فدرال رزرو در طول سال سه بار نرخ کلیدی را افزایش داد (با آخرین افزایش در پایان سپتامبر، این نرخ در بالاترین سطح از زمان بحران سال 2008 قرار دارد)، این امکان وجود دارد که در دسامبر یک نرخ بهره وجود داشته باشد. چهارمین افزایش اقتصاددانان به یاد می آورند که با افزایش نرخ بود که طولانی ترین و طاقت فرساترین رکود بزرگ در سال های 1929-1933 در تاریخ ایالات متحده آغاز شد.

و اکنون، آنها اشاره می کنند، پول کمتری در اقتصاد آمریکا وجود دارد و آنها گران می شوند. در عین حال، کسری بودجه ایالات متحده در حال رشد است و در سال های آینده نیز به رشد خود ادامه خواهد داد. مجموع این عوامل می تواند منجر به کاهش ارزش سهام و دارایی های مردم آمریکا، کاهش مشاغل و دستمزدها شود و تمایل و تمایل به گرفتن وام و خرج کردن پول در بین آمریکایی ها به طور محسوسی کاهش می یابد. یعنی هزینه های جمعیت 70 درصد رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا را تامین می کند. اقتصاد آمریکا، بزرگترین اقتصاد روی کره زمین، کند خواهد شد و پس از آن اقتصاد جهان.

چین: حباب هایی که ممکن است بترکند

چین همچنین با وجوه استقراضی به رشد اقتصادی خود ادامه می دهد. بیش از نیمی از وام ها به بازار املاک و مستغلات تعلق می گیرد - به ترتیب، حدود نیمی از رشد تولید ناخالص داخلی (طبق پیش بینی ها، 6.7٪ در سال جاری) را فراهم می کند. اما اگر «حباب» در بازار املاک و مستغلات چین و همچنین «حباب‌های» مشابه در بازارهای اوراق بهادار و اوراق قرضه دولتی بشکند، برای هیچ‌کس چندان زیاد به نظر نمی‌رسد. چین دومین اقتصاد (و از نظر برخی پارامترها در حال حاضر اولین) در جهان است و اگر سقوط کند، اولین چیزی که متضرر می شود تامین کنندگان مواد خام، در درجه اول حامل های انرژی خواهند بود. در میان آنها، البته، روسیه.

لو بوان / شین هوا

گرم شدن بیش از حد اقتصاد چین، کند شدن احتمالی آن با این واقعیت مشهود است که در ماه های ژانویه تا سپتامبر، شاخص سهام بورس شانگهای یک چهارم سقوط کرد، عمدتاً شرکت های صنعتی و پیشرفته چینی متضرر شدند. سرمایه گذاری در زیرساخت ها در حال کاهش است، شرکت های چینی برای کسب سود سخت تر می شوند و مصرف کنندگان چینی با میل و رغبت کمتری هزینه می کنند.

جنگ های تجاری: تهدید اصلی

ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید به طرز چشمگیری تغییر کرد سیاست اقتصادیایالات متحده آمریکا. از تحریک تجارت جهانی باز، ایالات متحده به سمت صنعتی سازی مجدد و، همانطور که می گوییم، جایگزینی واردات - تا بازگشت مشاغل از مکزیک و کشورهای آسیای جنوب شرقی (این امر با روبات سازی تسهیل می شود، منجر به تولید ارزان تر و افزایش بهره وری می شود) حرکت کرده است. افزایش چشمگیر سرمایه گذاری در زیرساخت های کشور.

محدودیت طبیعی سیاست ترامپ این واقعیت است که سهم صنعت تولید در ساختار تولید ناخالص داخلی ایالات متحده کمتر از 12٪ است و حدود 80٪ متعلق به بخش خدمات است. بنابراین، ترامپ به اقداماتی متوسل می‌شود که سریع‌ترین اثر را می‌دهد، مانند عوارض واردات حمایتی، سهمیه‌بندی.

حمایت گرایی دونالد ترامپ در همان روز اول ریاست جمهوری رئیس فعلی کاخ سفید خود را نشان داد: او فرمانی را درباره خروج ایالات متحده از شراکت ترانس پاسیفیک، توافق تجاری ایالات متحده با 11 کشور دیگر، امضا کرد. به دنبال آن خروج ایالات متحده از توافقنامه آب و هوای پاریس و از توافق هسته ای با ایران، حمله به خودروسازان اروپایی و ژاپنی، افزایش دو برابری عوارض آلومینیوم و فولاد ترکیه، مذاکره مجدد در مورد توافقنامه های تجاری با کانادا و مکزیک صورت گرفت. با شرایط جدید مطلوب برای ایالات متحده. به طور کلی، همه آن را دریافت کردند - هم دشمنان سینه و هم متحدان سنتی.

خوب، شدیدترین روند سال در اقتصاد جهانی همچنان جنگ تجاری بین آمریکا و چین است.

جنگ تجاری بین آمریکا و چین مهمترین پدیده تاثیرگذار بر اقتصاد جهانی است کریستین اوهد/ سهام و مردم imago

به گفته ترامپ، پکن از این جهت گناهکار است که فناوری آمریکایی را می‌دزدد، از صادرکنندگانش حمایت ناعادلانه می‌کند - با کمک کم ارزش‌سازی مصنوعی یوان و یارانه‌های بودجه دولتی، و اجازه نمی‌دهد بانک‌های آمریکایی وارد بازار مالی این کشور شوند. در نتیجه کسری تجاری آمریکا با چین به 375 میلیارد دلار رسید. خواسته ترامپ این است که این شکاف را تا سال 2020 به 200 میلیارد دلار کاهش دهد.

در اواسط ماه مارس، رئیس جمهور آمریکا بر واردات فولاد (25 درصد)، آلومینیوم (10 درصد)، ماشین لباسشویی و پنل های خورشیدی (به هر حال، کانادا و مکزیک، تامین کنندگان اصلی این مواد خام به آمریکا، عوارضی را وضع کرد. بیشتر از عوارض فلزات، در پاسخ آنها اقدامات مشابهی را برای کالاهای آمریکایی اعمال کردند). کاخ سفید سپس فهرستی از بیش از 1300 کالای تولیدی و فناوری پیشرفته چینی - از کامپیوتر گرفته تا ماشین - را با 25 درصد عوارض منتشر کرد. قیمت موضوع 50 میلیارد دلار است: این حجم واردات مربوطه از چین است. به معنای واقعی کلمه چند ساعت بعد، پکن یک لیست پاسخ به همان مقدار را به واشنگتن «پرداخت» کرد، این فهرست شامل محصولات صنایع کشاورزی، خودروسازی و مهندسی است.

تلاش بهاری طرفین برای آشتی شکست خورد. علاوه بر این، ترامپ در ماه سپتامبر تعرفه های اضافی به ارزش 200 میلیارد دلار وضع کرد. ظاهرا شی جین پینگ عقب نشینی نمی کند: پکن با بخش وظایف خود و امتناع از واردات نفت و گاز آمریکا پاسخ داد. بنابراین، همه چیز به سمت یک جنگ تجاری همه جانبه پیش می رود، زمانی که ایالات متحده و چین عوارضی را بر تمام جریان های متقابل کالا وضع کرده و همکاری تجاری متقابل را قطع می کنند. (ناظران بر این باورند که گام بعدی واشنگتن اتهام حملات سایبری و دخالت در انتخابات، اعمال تحریم های سیاسی مشابه تحریم های روسیه و ایران است).

نه تنها این، عوارض منجر به افزایش هزینه تولید (به عنوان مثال، در صنعت خودرو، در صنعت ساختمان) و کالاها می شود. از نظر تئوری، تصویر زیر امکان پذیر است: چین، در تلافی، تعهدات بدهی آمریکا را به بازار می اندازد، که بیشترین آن را در جهان انباشته کرده است - تقریباً 1.2 تریلیون دلار. سپس بازده اوراق قرضه ایالات متحده و در نتیجه بدهی ایالات متحده افزایش می یابد و تقاضای جهانی برای دلار تضعیف می شود. فدرال رزرو ایالات متحده مجبور خواهد شد تا نرخ کلیدی را به شدت افزایش دهد، که دوباره منجر به سرد شدن اقتصاد ایالات متحده و خروج سرمایه از بازارهای نوظهور خواهد شد. در ابتدای سال، پکن که اخیراً به طور فعال در حال افزایش ذخایر طلای خود است، به آمادگی خود برای توقف خرید اوراق قرضه آمریکا اشاره کرد که برای کاهش بازار و تقاضا برای دلار کافی بود.

راه دیگر برای تضعیف موقعیت رهبری ایالات متحده، کاهش ارزش یوان یا انتقال پرداخت‌های صادرات نفت از دلار به یوان است (چین بزرگترین صادرکننده هیدروکربن در جهان است). در ماه مارس، پس از 25 سال آماده سازی، سرانجام چین معاملات آتی نفت یوان را راه اندازی کرد. دلارزدایی بیشتر و افزایش استفاده از یوان همچنین تقاضا برای دلار و اوراق قرضه دولتی ایالات متحده را کاهش خواهد داد.

قابل توجه است که این تهاجمی چین یا سایر صادرکنندگان نیست که منجر به کسری تجارت خارجی ایالات متحده می شود (و این دلیل اصلی جنگ تجاری ایالات متحده و چین است) بلکه ماهیت دلار به عنوان ارز ذخیره اصلی است. زیرا برای حفظ هژمونی جهانی دلار، گسترش آن، آمریکا مجبور به خرید بیشتر از فروش است. به این معنا که ایالات متحده برای «اعطای بدهی به اعتبارات» باید از تحمیل دلار به عنوان واحد حساب اولیه در تجارت بین‌المللی دست بردارد. اما قدرت امپراتوری آمریکا بر روی چنین دلاری استوار است.

اتحادیه اروپا: کندی رشد اقتصادی در میان مشکلات داخلی

ابرها در دنیای قدیم بر فراز آلمان جمع می شوند. اول، وظایف ترامپ در زمینه فولاد و آلومینیوم به او ضربه زد: آلمان تنها کشوری در اروپا است که در بین ده تامین کننده بزرگ این فلزات به ایالات متحده است. ثانیاً ترامپ تهدید می کند که تعرفه واردات خودروهای آلمانی را یک چهارم یا یک سوم افزایش می دهد و همچنین از آلمان و سایر اروپایی ها می خواهد که هزینه های حفظ ناتو را افزایش دهند، او تمایل دارد گاز روسیه را بخرد، بلکه گاز آمریکایی را بخرد (اگرچه 20٪ است). گران تر از ما). اتحادیه اروپا که در واقع توسط آلمان رهبری می شود، قول داده است که با عوارضی در حدود 3-4 میلیارد دلار پاسخ دهد. جنگ تجاری به چه پیامدهای منفی منجر می شود، در نمونه روابط بین ایالات متحده و چین می بینیم. ثالثاً آلمان و اتحادیه اروپا در صورت تضعیف اقتصاد چین متضرر خواهند شد. طی 10 سال گذشته، چین حدود 320 میلیارد دلار در اروپا سرمایه گذاری کرده است: شرکت ها، فرودگاه ها، بنادر، نیروگاه ها، املاک و مستغلات، باشگاه های فوتبال را خریداری کرده است. کندی رشد اقتصاد چین البته باعث کاهش جریان سرمایه گذاری از چین خواهد شد.

Bernd von Jutrczenka/dpa/Global Look Press

موقعیت آلمان تحت الشعاع مشکلات داخلی اتحادیه اروپا قرار گرفته است. آلمان اولین اقتصاد اروپا و بزرگترین صادرکننده است که منابع کافی برای دیکته کردن اراده خود به دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا دارد. این فقط در مورد سیاست مهاجرت آلمان نیست، که نیمی از اروپا را در برابر صدراعظم آلمان آنگلا مرکل برانگیخت. به عنوان مثال، کارمندان چک فولکس واگن از دریافت سه برابر کمتر از همتایان آلمانی خود خشمگین هستند. چک ها متقاعد شده اند که آلمانی ها استاندارد بالای زندگی خود را مدیون آنها هستند.

رویاپردازان اروپایی رد نمی کنند که نارضایتی از تسلط و خودخواهی آلمان منجر به انشعاب، خروج اتریش و مجارستان، ایتالیا و یونان از اتحادیه اروپا شود. (فوق العاده به نظر می رسد، اما تا سال 2016 خروج از اتحادیه اروپا بریتانیای کبیر مانند یک فانتزی به نظر می رسید). سپس یورو با کاهش شدید ارزش و اروپا با بدهی و بحران مالی پیشی خواهد گرفت. در اثر دومینو، به کل سیاره گسترش می یابد.

بازارهای نوظهور: یک منطقه متلاطم

آرژانتین در موقعیتی آشکارا آسیب پذیر و برای چندین دهه است. مشکلات سنتی (اقتصاد عقب مانده و انحصاری، نفوذ قوی دولت، کمبود شدید سرمایه گذاری، بدهی عمومی متورم و غیره) با فرار سرمایه از بورس آرژانتین به دلیل بازدهی بالاتر اوراق قرضه دولتی ایالات متحده تکمیل شد. نتیجه کاهش دو برابر ارزش پول ملی، پزو، در طول سال، تورم بالای 25٪، بالاترین نرخ تنزیل در جهان - 60٪ (!)، تخلیه وجوه ذخیره، افزایش قیمت ها است. برای پرداخت بدهی های قدیمی، آرژانتین وارد بدهی های جدیدی می شود که به دلیل کاهش ارزش پزو حتی ناپایدارتر است. و هیچ راهی برای خروج وجود ندارد. در عین حال، آرژانتین یکی از بزرگترین اقتصادهابرخی کارشناسان معتقدند آمریکای جنوبی و پیش‌فرض آن، مانند مواردی که در اوایل دهه 2000 در آنجا فوران کردند، می‌تواند کل آمریکای جنوبی و همراه با آن، بازارهای نوظهور جهان را به زیر بکشد.

علاوه بر آرژانتین، «حلقه‌های ضعیف» اقتصاد جهان ترکیه نامیده می‌شوند (که از حملات ترامپ در سال جاری جان سالم به در برد، کاهش ارزش لیر، افزایش شدید نرخ تنزیل و بانک، بیش از یک و نیم برابر). علاقه)، و همچنین برزیل، مکزیک و آفریقای جنوبی. به محض اینکه چنین غولی مانند چین مبهوت شود، سرمایه از این کشورها فرار خواهد کرد و بازارهای سهام و ارزهای ملی را پایین می‌آورد، وحشت، نکول و بحران را به نیمی از جهان گسترش می‌دهد.

بحران و جنگ؟

به طور فرضی، عوامل دیگری نیز می توانند وضعیت اقتصاد جهانی را بدتر کنند. خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران و سقوط تولید نفت در ونزوئلا، زمینه‌های کمبود نفت و به تبع آن افزایش بیشتر قیمت نفت را ایجاد می‌کند که البته باعث کندی رشد نفت می‌شود. اقتصاد جهانی (با این حال، عربستان سعودی، روسیه و شرکت های نفت شیل ایالات متحده وعده افزایش سریع تولید نفت و جلوگیری از کمبود را می دهند).

کارشناسان رد نمی کنند که رویارویی تجاری بین ایالات متحده و چین به یک رویارویی نظامی تبدیل شود. محتمل ترین عرصه برای درگیری ها دریای چین جنوبی است که در آن چین در حال ساخت جزایر مصنوعی و ایجاد زیرساخت های نظامی فعال است که همسایگان از ژاپن تا ویتنام را سردرگم می کند. وظیفه پکن در دریای چین جنوبی حفاظت از ثبات منابع انرژی از طریق تنگه مالاکا است. یکی دیگر از نقاط بالقوه تنگه هرمز است که نفت خاورمیانه از طریق آن به بازارهای خارجی می رود. اگر رویارویی ایران با آمریکا و عربستان به وضعیت جنگی تبدیل شود، تنگه هرمز و در نتیجه عرضه نفت می‌تواند مسدود شود که قیمت نفت را نیز افزایش می‌دهد.

نقطه شروع بالقوه برای یک جنگ جدید - دریای چین جنوبی ژا چونمینگ/شین هوا

و این تاریک ترین تصویر هنوز نیست. «جهان وارد مرحله جهانی شدن شده است. این نه تنها مملو از حمایت گرایی و تجارت است، بلکه مملو از جنگ های "گرم" است. خطر جنگ جهانی واقعی است. بد است که ما دیگر از جنگ های جهانی نمی ترسیم و معتقدیم که این جنگ ها در تاریخ ثبت شده اند. ترک نکرد الکساندر اوزان، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه دولتی مسکو که اخیراً در مرکز یلتسین سخنرانی می کرد، تأکید کرد: هیچ تضمینی برای بازدارندگی از استفاده از سلاح های هسته ای وجود ندارد.

از جمله تهدیدات اقتصاد جهانی می توان به فروپاشی ارزهای دیجیتال و حملات هکرها به شبکه های دولتی و شرکتی اشاره کرد.

در مورد زمان بحران جهانی آینده، تحلیلگران بیش از 2-3 سال زندگی کم و بیش آرام را به ما نمی دهند و آغاز یک رکود چرخه ای جدید در سال 2020-21 را پیش بینی می کنند. نشانه ای از نزدیک شدن به آزمایش ها، رشد شاخص های عمده سهام و بازده اوراق قرضه دولتی است که چندین سال است متوقف نشده است. مرحله بعدی فروپاشی است. در هلدینگ مالی آمریکایی JP Morgan، فرض بر این است که سهام اقتصادهای نوظهور تقریباً به نصف، ارزهای آنها - تقریباً 15٪، سهام آمریکایی - 20٪ و منابع انرژی - 35٪ کاهش می یابد.

اگرچه، البته، خوش‌بین‌هایی هم هستند که می‌گویند سوروس عمداً هراس می‌کند تا مثل همیشه، با سفته‌بازی سهام ثروتمند شود. این که اقتصاد آمریکا به طور پیوسته در حال رشد است و هیچ دلیلی برای فروپاشی بازارهای سهام و بخش بانکی وجود ندارد و اختلال در ماه فوریه فقط یک "آزاد شدن بخار" است، انرژی اضافی انباشته شده است. که ایالات متحده و چین مطمئناً به توافق خواهند رسید، زیرا آنها در تجارت، سرمایه گذاری متقابل و روابط صنعتی محکم بسته اند. بازارهای مصرف جدید در آسیا و آفریقا برای اقتصاد جهانی در حال باز شدن است، بنابراین هیچ بحران تولید بیش از حد و گرمای بیش از حد وجود نخواهد داشت.

به چه کسی گوش دهیم و با چه کسی باشیم - با افراد بدبین یا خوش بین - "هر کس برای خودش انتخاب می کند." و توصیه هایی در مورد نحوه رفتار به عنوان سرمایه گذار دریافت خواهید کرد.

بحران مالی 2018 رسما فرا رسیده است! برای همین به این صفحه آمدید، درست است؟ ترسیدن، نگرانی، آمادگی ذهنی برای بدترین سناریو، تا بعداً بتوانید صبور باشید و به زندگی ادامه دهید. در نهایت، سال 2008 به همان اندازه که نقاشی شده بود وحشتناک نبود و "رکود بزرگ" جان سالم به در برد. آیا چیز بدتری ممکن است وجود داشته باشد؟ شاید، اما این بار نه. رسانه ها دوست دارند مردم را بترسانند، اما چرا؟ چون خوانده می شود.

یا شاید یک ارزیابی عینی انجام دهیم و حقیقت را بگوییم؟ آنچه امروز واقعی است. آیا پیش فرض وجود خواهد داشت؟ اوضاع در اروپا و آمریکا چگونه است؟ چه خبر از دلار؟ خطرات و پیش بینی های واقعی چیست؟ بیایید آن را بفهمیم.

چرا ممکن است یک بحران اقتصادی رخ دهد

اول از همه، شما باید موارد زیر را درک کنید: یک بحران تنها زمانی رخ می دهد که علاقه بیشتری به آن وجود داشته باشد تا بی علاقه. و این حتی کمیت نیست که تأثیر می گذارد، بلکه قدرت مالی این شخص است. افراد باهوش مسئول اقتصاد کشور هستند و دقیقا می دانند چگونه کشور را اداره کنند تا بحران مالی جهانی به خاطر آنها اتفاق نیفتد.

آیا بحران جدیدی آغاز شده است؟ نه هنوز. اما همه چیز ممکن است. برخی از حقایق تاریخی وجود دارد. در گذشته پس از آنها و بحران وجود داشت. به احتمال زیاد این بار منتظر سناریوی مشابه هستیم. آخرین اخبارآنها چنین می گویند:

نوسانات بازار در حال کاهش است. می توان گفت هیچ ترس و نگرانی در بورس باقی نمانده و این وضعیت نسبتا دردناکی است. واقعیت این است که معامله برای معامله گران، به ویژه بازیگران بزرگ، دیگر سودی ندارد. آنها به سادگی این دستگاه قرعه کشی را پر می کنند و تکان خوبی به آن می دهند و روند را به صورت دایره ای شروع می کنند. بر اساس تجزیه و تحلیل گرافیکی، پس از یک تثبیت طولانی، یک پیشرفت قدرتمند به دنبال دارد و در اینجا فقط می تواند صعودی باشد.

در روسیه، پس از انتخابات، وضعیت تثبیت شد و روبل به آرامی اما مطمئناً بالا رفت. در پس زمینه این اتفاقات، می توان گفت که بحران جهانی در سال 2018 یک شوخی رسانه ای خنده دار نیست.

اخیراً نفت به طور پیوسته رشد کرده است. تا 07.2018 وضعیت کاملاً عادی بود، علیرغم این واقعیت که در سال 2017 پیش‌بینی می‌شد تا این زمان سقوط کند. پس از ژوئیه، یک کاهش طولانی، البته نه خیلی شدید، در مظنه ها وجود خواهد داشت. پس از آگوست، احتمالاً روند صعودی جدیدی آغاز خواهد شد. در هر صورت، مظنه طلای سیاه احتمالاً روبل را نیز همراه خود می کشاند.

آخرین خبر از انفجار اخیر پکن در کنار سفارت آمریکا. طبق شایعات، این امر توسط ایالات متحده ترتیب داده شده است. به سختی ارزش گوش دادن به آنها را دارد، هر کسی می تواند این کار را انجام دهد. و هیچ کس تعجب نخواهد کرد اگر این حادثه با فعالیت های روسیه مرتبط باشد. به هر حال جنگ تجاری بین آمریکا و چین هیچ نتیجه خوبی برای این کشورها نخواهد داشت و تاثیر بدی بر اقتصاد سایر کشورها خواهد داشت.

تغییرات جهانی ممکن است ایالات متحده را تحت تأثیر قرار دهد. بله، مدت زیادی است که اوضاع برای آمریکایی ها خوب پیش نمی رود. برای چندین سال، بدهی عمومی به رشد خود ادامه داده است و رشد آن چندین برابر رشد تولید ناخالص داخلی است. حتی یک پیش فرض در اینجا امکان پذیر است. ترامپ اشاره کرد که تامین مالی مجدد برای کاهش فشار بر اقتصاد کشور امکان پذیر است. پیش فرض ممکن است در اوایل سال 2019 اتفاق بیفتد، اما امروزه مکانیسم هایی وجود دارد که می تواند از آن جلوگیری کند.

معلوم می شود که هیچ چیز غیرعادی در اقتصاد بین الملل اتفاق نمی افتد. D . سوروس پیش بینی کرد که این بحران در سال 2017 پیش بینی می شود. و او کجاست؟ از سوی دیگر، آنچه در سال 2008 آغاز شد، هنوز به پایان نرسیده است. هنوز با لبخندی دردناک از او یاد می شود.

بحران مالی 2018 و چگونگی آماده شدن برای آن

بیایید فرض کنیم که بحران مالی جهانی 2018 از قبل فرا رسیده است. قیمت روبل پایین آمد، بانک مرکزی قادر به کنترل اوضاع نیست. هر کارشناس فروپاشی کامل کل اقتصاد جهانی را پیش بینی می کند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟

اولین سوالی که در بین مردم ایجاد می شود این است که چگونه پس انداز را ذخیره کنیم. مشارکت ها خوب است. اما اگر بحران واقعاً جهانی باشد، تمام ارزها به سرعت پایین خواهند آمد. مالی شما به هر طریقی خورده می شود. بحرانی که شروع شده لازم است تا ثروتمندان همچنان ثروتمندتر شوند و فقرا فقیرتر شوند. منابع واقعی راه به جایی نخواهند برد، اسکناس ها مستهلک خواهند شد. سرمایه گذاری در هر یک از ارزها بی فایده است.

  1. عتیقه جات. آنها همیشه ارزشمند خواهند بود. پس از بحران، آنها ارزش خود را باز خواهند یافت و شما می توانید آنها را به طور سودآور بفروشید و در پول خود صرفه جویی کنید. اما به یاد داشته باشید که تقلبی های زیادی در این بازار وجود دارد، باید به خوبی درک کنید.
  2. ارز دیجیتال. چیزی که عموماً در اکثر موارد خارج از اقتصاد است. اما بازیکنان قوی روی آن تاثیر خواهند گذاشت. این احتمال وجود دارد که در طول بحران به سرعت مسیر خود را طی کند. اما اگر فرصت‌های سرمایه‌گذاری جذاب‌تری برای بازیکنان قوی ظاهر شود، ممکن است سقوط کند. و اینجا هم باید خوب بفهمی وگرنه بازار تو را می جود و تف می دهد و بی پول می ماند.
  3. خرید دارایی های مستهلک شده در طول بحران، کسب و کار و املاک و مستغلات به سرعت ارزان تر می شوند. این دلیلی است برای صرف وجوه انباشته شده برای خرید آنها. با گذشت زمان، قیمت آنها بهبود می یابد و با مدیریت صحیح، سود نیز به همراه خواهند داشت.

بهترین سرمایه گذاری یک چیز است - در خودتان. و در اینجا مهم نیست که بحران مالی 2018 ممکن است آغاز شود یا نه. صرف نظر از اینکه روبل چقدر خواهد بود، شما همچنان برنده هستید. روی خودتان سرمایه گذاری کنید، روی آموزش در زمینه ای که در آن مشغول هستید یا دوست دارید. پس از دریافت اطلاعات جدید، می توانید از آن به نفع خود استفاده کنید.

کسب و کار سودآور در دوران بحران

بحران فقط زمانی است که زمان استفاده از فرصت ها است. کسانی که در دهه 90 موفق به ثروتمند شدن شدند را به یاد بیاورید. آنها این موج تغییر را گرفتار کردند و توانستند از آن به ثروت برسند. و این در حالی است که مردم پول نداشتند، قدرت خرید به صفر می‌رسید و کل خانواده فقط از حقوق خود برای اسنیکرز پول خرج می‌کردند. تصور چنین وضعیتی امروز دشوار است.

در طول یک بحران، مردم وحشت می کنند. حوزه وسیعی از کسب و کارها وجود دارد که بر اساس ترس مردم فعالیت می کنند. این موارد شامل دزدگیر، شرکت های امنیتی خصوصی، بیمه، تولید سیستم های امنیتی خودرو و موارد دیگر می شود. اینها مشاغل بسیار سودآوری هستند. مردم نمی خواهند بترسند، آنها به اعتماد به آینده نیاز دارند. و در طول بحران، این نیاز با شدت بیشتری فعال می شود.

علاوه بر این مناطق، مناطق دیگری نیز وجود دارند که دسترسی بیشتری دارند. هر چند باید پذیرفت که آنها هم شجاعت خاصی را از یک فرد می خواهند.

اینترنت

اکنون این یک انبار واقعی پول است، مردم بر اساس اطلاعات کسب می کنند. در اینجا امکانات زیادی وجود دارد. کارآفرینان حاضرند برای تبلیغ در یک کانال، انجمن یا وبلاگ محبوب پول جدی بپردازند.

اول از همه به شبکه های اجتماعی توجه کنید. بله، امروز این طاقچه در حال حاضر کاملا پر شده است، اما ایده های اصلیهمیشه جایی وجود خواهد داشت جالب ترین چیز این است که شروع به نوشتن یک وبلاگ صادقانه از طرف خود در مورد بحرانی که شروع شده است کنید. پیش پا افتاده، ساده و مردم را جذب می کند. این تنها یکی از هزاران ایده کشف نشده است.

کانال‌های یوتیوب درآمد بسیار خوبی به همراه دارند. فقط با 1000 بازدید، تبلیغ کنندگان مایلند از 1.50 دلار به شما پرداخت کنند. اگر صدها هزار نفر باشند چه؟ به این جهت فکر کنید. همین امر در مورد وبلاگ های شخصی، جوامع، باشگاه های علاقه مند در شبکه های اجتماعی مختلف صدق می کند. یک پایگاه مشترک ایجاد کنید و تبلیغات بفروشید.

فریلنسینگ سزاوار توجه ویژه است. کار از راه دور هنوز آنقدر که این رشته نیاز دارد محبوب نیست. در اینجا می توانید درآمد خوبی کسب کنید، به خصوص اگر در رشته خود استاد شوید. طبیعتاً هیچ چیز فوراً کار نخواهد کرد. یک فریلنسر خوب باید یک نمونه کار چشمگیر داشته باشد، یک رزومه به درستی طراحی شده باشد، خدمات خود را تبلیغ کند و قطعاً تا چند ماه باید فقط برای نام خود کار کنید. چنین افرادی واقعاً درآمد زیادی دارند و از بحران های مالی نمی ترسند.

هر راهی را که انتخاب می کنید، روی خودتان سرمایه گذاری کنید. برای سرمایه گذاری به طلا، ارز دیجیتال و دیگر فرصت ها اعتماد نکنید. با ارزش ترین چیز امروز اطلاعاتی است که می توانید به دست آورید و از آنها کسب درآمد کنید. منطقی است که تا حد امکان روی آن سرمایه گذاری کنید. مهم نیست که بحران مالی بیاید یا نه. با داشتن اطلاعاتی که در ذهن دارید، همیشه درآمد بیشتری نسبت به بدون آن خواهید داشت.

اخبار

اخبار

تبلیغات

اخبار Oblivki

اخبار

آخرین اخبار از بخش "اقتصاد".

در 11 سپتامبر، کنفرانس مد مسکو که به توسعه مد اختصاص داشت در مرکز هنرهای معاصر Winzavod برگزار شد. اصلی او ...

عکس ها از منابع باز

روندهای ترسناک مشاهده شده در جهان، نشان دهنده یک بحران اقتصادی نزدیک به فدراسیون روسیه است که با کاهش جدی قیمت نفت تحریک می شود، نمی تواند باعث ایجاد مزاحمت شود. بدیهی است که رهبری کشور به چنین ریسک هایی توجه می کند و گزینه هایی را برای اقدام در صورت سقوط قیمت "طلای سیاه" به بیست یا سی دلار در هر بشکه محاسبه می کند.

با نگاهی به نمودارها کاملاً به وضوح خواهید دید که قیمت نفت به هیچ وجه با سطح مصرف آن ارتباطی ندارد. مثلاً در سال 1972 حجم مصرف روزانه نفت چهل میلیون بشکه بود و قیمت ها در همان زمان رو به افزایش بود. در سال 1986، زمانی که یک فروپاشی عظیم رخ داد، مصرف در حال حاضر حدود پنجاه و پنج میلیون بشکه بود. در سال 2000 که افزایش دیگری در قیمت ها ثبت شد، مصرف به هفتاد و پنج میلیون بشکه رسید.

و به همین ترتیب - تاریخ نشان می دهد که مصرف نفت به طور پیوسته در حال رشد است (انرژی سبز؟ خوب، خوب!)، اما قیمت های هیدروکربن، همانطور که در نگاه اول به نظر می رسد، زندگی خود را دارند. ما وارد تحلیل دقیق قیمت نفت نمی‌شویم، بلکه فقط می‌گوییم که البته برخی همبستگی‌ها (بسیار غیر واضح) با مصرف وجود دارد، اما به طور کلی پیش‌بینی بازار نفت بسیار دشوار است.

نکته اصلی این است که قیمت نفت در هر زمان ممکن است سقوط کند و فدراسیون روسیه با تمام قدرت خودنمایی خود نمی تواند بر این روند فاجعه بار برای آن تأثیر بگذارد. اقتصاد مبتنی بر منابع البته فوق العاده سودآور است، اما خطرناک است و نمی توان کاری برای آن انجام داد.

تاکنون، تلاش‌های دولت برای خلاصی از اقتصاد از «سوزن نفت» با موفقیت محسوسی همراه نبوده است، خطر سقوط گسترده ناشی از سقوط قیمت نفت خطری واقعی است که دائماً در افق خودنمایی می‌کند. .

اگر فرآیندهای در حال وقوع در کشور را با در نظر گرفتن چشم انداز نفت بیست دلاری در هر بشکه تجزیه و تحلیل کنیم، آنگاه بسیاری از آنها در منظری کاملاً متفاوت ظاهر می شوند.

به عنوان مثال، یک بازسازی بسیار بسیار عجیب را در نظر بگیرید که مسکوئی ها برای آن آماده می شوند. بدیهی است که تزریق حجم عظیمی از سرمایه به بخش ساختمانی پایتخت با توجه به بحران اقتصادی که با سقوط قیمت نفت به وجود خواهد آمد، تصمیمی کاملاً منطقی است.

کمک های غذایی نیز نشان دهنده نزدیک شدن به روزهای سخت است که در سال های 2018 و 2019 به آسیب پذیرترین اقشار مردم اختصاص خواهد یافت. تاکنون - در حالت تست، اما همچنان، روند بسیار نگران کننده است.

و اگر همانطور که می‌گویند عمیق‌تر بگردید و سعی کنید بحران نزدیک‌تر را (که بسیار پیچیده‌تر از بحران ۲۰۱۴ خواهد بود) با پروژه تا حدی ناشیانه کرملین به نام ناوالنی مقایسه کنید، چشم‌اندازهای خارق‌العاده‌ای باز می‌شود. در اینجا، البته، بوی تئوری های توطئه ناسالم می دهد، اما مطمئناً ارزش فکر کردن را دارد.

واقعیت این است که در صورت سقوط فاجعه‌بار قیمت نفت، دولت روسیه با اعتراضات واقعی روبرو خواهد شد، نه دانش‌آموزان با روبان و پرچم. اگر معدنچیان، متالورژی ها و همچنین کارمندان دولتی و سایر گروه های آسیب پذیر به اعتراضات بپیوندند، مقابله با وضعیت با سرنیزه های گارد ملی امکان پذیر نخواهد بود - اقدامات تثبیت کننده واقعی مورد نیاز است. بیایید امیدوار باشیم که آنها باشند.

شایع ترین ادعا از طریق پورتال های شبه تحلیلی و شبه علمی دروغین این است که «از نظر تاریخی، بازار همیشه بالا می رود». رشد را نه باید به عنوان رشد به صورت اسمی، بلکه به عنوان رشد تعدیل شده بر اساس تورم درک کرد. به راستی وقتی قیمت ها سه برابر شده است، دو برابر شدن دارایی ها چه فایده ای دارد؟

بنابراین، اگر شاخص داو جونز را برای تورم تنظیم کنید (شاخص قیمت مصرف کننده در منطقه دلار)، مشاهدات جالبی آشکار می شود.

برای 80 سال(از آغاز قرن 20 تا 1982) بازار سهام آمریکا به هیچ وجه رشد نکردو هیچ چیز صفر درصد لعنتی صفر مطلق بار دیگر برای 80 (هشتاد) سال!

Dynamics of Dow Jones منعکس کننده ارزش کل بازار نیست، اما به آن نزدیک است. این شاخص در طول 130 سال ده ها چرخش و ترکیب مجدد را پشت سر گذاشته است و قدیمی ترین شرکت در این شاخص جنرال الکتریک است. اکنون نسبت به نیم قرن پیش اندکی از شاخص باقی مانده است، اما شاخص داو در کل بیشترین همبستگی را با سرمایه کل بازار دارد. از لحاظ تاریخی، داوجونز صنعتی را شامل می شود 30 شرکت برتر ایالات متحدهبنابراین معمولاً تا حدودی بهتر از S&P500 و حتی بهتر از بقیه بازار به نظر می رسد. سطوح می توانند بین شاخص ها تغییر کنند (به عنوان مثال، یکی 20٪، دیگری 30٪ افزایش می یابد، اما روندهای بلند مدت تقریباً همیشه یکسان هستند).

نمودار شروع دوره را از دسامبر 1914 نشان می دهد. این شاخص سود سهام را منعکس نمی کند، اما به طور کامل بازخرید سهام را منعکس می کند. در اواسط سال 1915، ارزش اسمی شاخص به طور متوسط ​​حدود 80 واحد برای دوره و در سال 1982 حدود 830 واحد بود. در سطح همتراز، رشد بیش از 10 برابر بود. ، اما با در نظر گرفتن تغییرات قیمت صفر است. در ژانویه 1900، این شاخص 10 درصد بالاتر بود (همتراز)! دوره قبل از 1914 به دلیل فقدان داده های CPI در نظر گرفته نشده است، اما با داده های تورم سالانه تخمین زده شده، کاهش تورم داو در سال 1900 با سطوح 1982 قابل مقایسه است.

قبل از اتفاقات دیوانه وار روزهای کنونی، تاریخ 100 ساله بازار سهام آمریکا بود دو حباب. این رشد بازار در اواخر دهه 20 قرن بیستم و در اواخر دهه 90 است.

حالا بیشتر

مرحله اصلی رشد فشرده اولین حباب از آوریل 1924 تا سپتامبر 1929 (حدود 5.5 سال) سقوط کرد، با در نظر گرفتن تورم، شاخص 3.9 برابر شد.
بیش از 30 ماه است که بازار به طور مداوم در حال سقوط بوده است. با 85٪ (!) - بیش از 6 بار!پاییز در تابستان 1932 متوقف شد.

رشد بهبود نیز تقریباً به مدت 4.5 سال از اوت 1932 تا مارس 1937 ادامه یافت. در این مدت، بازار 3.8 برابر رشد کرد، با توجه به تورم، اما تقریباً 40٪ کمتر از حداکثر قبلی بود. نمی توان آن را به عنوان یک حباب طبقه بندی کرد.

از سال 1937 تا 1953، بازار در یک آپارتمان طولانی بود. در چارچوب استراتژی‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت در این زمان، بازار فرصت‌های زیادی را فراهم کرد، زیرا. حرکات در هر دو جهت ده ها درصد بود، اما در دراز مدت در رکود بود.

اولین خروجی در مقیاس بزرگ از جانبی در سپتامبر 1953 اتفاق افتاد و تا آگوست 1956 ادامه یافت. بازار با تعدیل تورم 1.9 برابر رشد کرد. رشد با حرکت با شدت بالا بدون اصلاحات موضعی مشخص شد. از نظر الگوها مشابه رشد بدون پس زدن فعلی است.

تا سال 1958، اصلاح بیش از 30٪ و تلاش برای رشد تا اوایل دهه 60 حدود 1.5 برابر از حداقل های محلی وجود داشت. با این حال، موفقیت اصلی حاصل شد فقط از اکتبر 1962تا ژانویه 1966، جایی که رشد حاصل تقریباً 60٪ بود. به هر حال، در این دوره بود که چندین رکورد برای طولانی ترین رشد بدون بازگشت و کمترین نوسان به ثبت رسید.به طور کلی، بازار صعودی 12.5 سال بود و افزایش تجمعی 3.1 برابر پایین ترین میزان سال 1953 بود.

و بعد همه چیز غم انگیز است. از نظر درجه درام، 16 سال آینده شانس اجرای دهه 30 را خواهد داشت، اما در دهه 30 همه چیز به سرعت و بسیار خونین اتفاق افتاد. از 1966 تا 1982همه چیز تنگ تر بود اگرچه به طور رسمی در سطح همتراز بود، بازار حتی رشد کرد، اما به دلیل تورم بالای ثبت شده در ایالات متحده در آن دوره، زیان انباشته تا سال 1982 تقریباً 75٪ (4 برابر) از سال 1966 بود.
از ژوئیه 1982 تا اوت 1987، اولین تکانه بهبود شروع شد تا اینکه وقایع غم انگیز اکتبر 1987. این تکانه با احتساب تورم تا 2.8 برابر افزایش یافت، کمی کمتر از 5.5 سال به طول انجامید.

سقوط بازار در اکتبر 1987 اساساً تنها 2 روز بود. همه بدترین ها قبل از شروع به پایان رسید، اما دوره نقاهتدرست بود تا سال 1992.

S&P500 و به ویژه NASDAQ به طور قابل توجهی بیشتر از Dow شکل گرفتند، اما حتی داو تا 40 درصد از دست داد. رشد بازیابی مارس 2003 - اکتبر 2007تمام ضررها را جبران کرد بعد هم همین اتفاق افتاد بحران 2008با یکی از بزرگترین و سریع ترین کاهش ها از دهه 1930 برای کل طبقه دارایی.

از زمان میانگین مقادیر مارس 2009، بازار سه برابر شده است (تعدیل تورم)، شتاب اصلی رشد در سال 2012 آغاز شد، جایی که رشد به سطوح فعلی تقریبا دو برابر شد. دوره با بازخوردهای غیرفعال 5 سال و 2 ماه است.

رشد سریع بازار از سال 1982 به موارد زیر کمک کرده است:

  • · فعال شدن بانک های سرمایه گذاری پس از کاهش ممنوعیت های دسترسی به مزایده آزاد که از 32 سال قبل اجرا می شود.
  • · توسعه صندوق های نهادی (صندوق های مشترک، صندوق های بیمه و بازنشستگی)، ظهور پول های بلند و کلان در بازار.
  • افزایش بدهی
  • · توسعه بازار مشتقات مالی و ابزارهای جایگزین که امکان عملیات پوشش دهی را فراهم می کند.
  • · تغییر خط مشی شرکت ها با تمرکز بیشتر بر سهام. رشد سود سهام و بازپرداخت.
  • · رشد در تامین مالی فرامرزی، جهانی شدن مالی (ظهور سرمایه گذاران بین المللی) و رشد سریع تر اقتصاد جهانی پس از فروپاشی پرده آهنین.
  • · معرفی تجارت الکترونیک که دسترسی به معاملات را بسیار ساده می کند و جغرافیای سرمایه گذاران و سفته بازان را گسترش می دهد.
  • · کنترل مستقیم بازار از سوی رگولاتورهای مالی و بانک های مرکزی به ویژه پس از حوادث سال 87 که امکان تمرکز منابع را در بازار فراهم کرد. اکنون این عامل مطلق شده است که منجر به قطع ارتباط بازخورد شد.

یادآوری می کنم که دو حباب اول جهانی در فاز رشد فشرده ادامه یافت دقیقا 5.5 سال.

رالی فعلی یکی از قوی‌ترین رالی‌ها در تاریخ بازار است و به طور کلی به عنوان طبقه‌بندی می‌شود سومین حباب جهانی. در حال حاضر رکوردهایی برای مدت زمان رشد بدون پس زدگی و کمترین نوسان ثبت شده است. بدون استثنا، همه ضریب های کلیدی اقتصاد کلان و شرکت ها حداقل میانگین های تاریخی را کاهش داده اند. 35%

رالی 32-37; 53-56; 62-66; 82-87 و 2003-2007 حباب نیستند، اما تلاش ترمیمیپس از یک رکود طولانی مدت یا سقوط بیش از حد سریع بازار. اگرچه پس از هر یک از رالی های بهبود مشخص شده حداقل 30 درصد اصلاحات بازار با توجه به تورم تعدیل شده است. علاوه بر این، پس از هر یک از این تجمعات محلی، حداقل 5 سال طول کشید تا بهبود یابد.

ترکیدن حباب ها پیامدهای بلندمدت بازار و اقتصاد کلان داشت. قله 29 غلبه شد فقط 1959 (بعد از 30 سال، و اوج سال 2000 در 12 سال و پس از دو فروپاشی 50٪.

من قبلاً در مورد عوامل و انگیزه های حباب فعلی صحبت کرده ام.

  • راننده مرکزی و کاتالیزور رالی اجباری و حمایت از بازار از طریق بانک مرکزیو نمایندگی های اولیه، از جمله از طریق QE.
  • · بازخرید تهاجمی و سود سهام شرکت‌هایی که عمده‌ترین خریداران خالص در بازار هستند در شرایط کمبود امتیاز سرمایه‌گذاری در بخش واقعی اقتصاد.
  • · بازتوزیع اجباری جریان های مالی به بورس از محل نقدینگی و بدهی سرمایه گذاران محافظه کار در قالب صندوق های بیمه و بازنشستگی که با نرخ های کم سابقه در بازار تسهیل شد.

اما انتظار زیاد طول نکشید. نزدیک به نقطه اوج هستیم

رئیس فیسبوک به ریاست جمهوری آمریکا و نقش قاتل دلار اشاره کرد

بنیانگذار فیس بوک کارکنانی از مشاوران سیاسی را استخدام می کند و به آمریکا پیشنهاد می دهد که سوسیالیسم را با هزینه میلیاردرها بسازد. مطبوعات گمان می کنند که این به دلیل تمایل مارک زاکربرگ برای نامزدی خود است برای رئیس جمهور آمریکابا شانس موفقیت اما انتخاب او یک فاجعه برای دلار و ایده یک دولت-ملت خواهد بود.

در طول سال 2017، موسس فیس بوک گام های سیاسی کاملا غیرعادی برداشت. در ماه مه، او در هاروارد سخنرانی کرد که معنای آن به این موارد خلاصه شد: چگونه آمریکا را درست کنیم". او در ابتدای سال اعلام کرد که قصد دارد از 30 ایالت آمریکا بازدید کند که هنوز به آنها سفر نکرده است. در همان زمان، "کمربند زنگ زدگی" غیرصنعتی شده برای او مورد توجه خاص قرار گرفت، جایی که میلیاردر با رای دهندگان دونالد ترامپ، قربانیان "اپیدمی مواد افیونی" و زندانیان نوجوان ملاقات کرد.

در تابستان، مارک زاکربرگ و همسرش پریسیلا چان یک کارمند قوی از مشاوران سیاسی در واشنگتن استخدام کردند. دیوید پلو از جمله سازمان دهندگان ریاست جمهوری بود مبارزات انتخاباتی باراک اوباما. جوئل بننسون به عنوان مشاور اوباما و مسئول استراتژی هیلاری کلینتون بود. کن ملمن رهبری مبارزات انتخاباتی مجدد را بر عهده داشت جورج دبلیو بوش. همه آنها اکنون برای زاکربرگ کار می کنند. در همان زمان، او از چارلز عمانی، عکاس رسمی کمپین ریاست جمهوری اوباما و بوش برای پوشش تور خود دعوت کرد.

به موازات آن، رئیس فیس بوک به دقت خود را می سازد تصویر مرد خانواده ایده آل. هیچ یک از سخنرانی های رسمی او بدون ذکر همسر و دخترش کامل نیست. این همه خودفروشی آنقدر مداخله جویانه است که آمریکایی ها ناخواسته به این فکر می کنند که آیا یکی از ثروتمندترین افراد جهان قصد دارد برای ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 2020 نامزد شود؟ حتی تضمین های زاکربرگ مبنی بر اینکه او هنوز به کاخ سفید فکر نمی کند دقیقاً برعکس درک می شود - او فکر می کند، محاسبه می کند و فعالانه آماده می شود.

شایان ذکر است که در پایان سال گذشته زاکربرگ به کاربران فیس بوک تبریک گفت کریسمس و هانوکا مبارک. "ببخشید، مگه شما ملحد نیستید؟" - یکی از کاربران در مورد پیام خود نظر داد. به این، زاکربرگ پاسخ داد که او در آنجا بزرگ شده است ایمان یهود، سپس یک "دوره شک" را پشت سر گذاشت، اما اکنون او معتقد استکه «دین بسیار مهم است».

چشم پوشی زاکربرگ از الحاد، دوستان لیبرال و بسیاری از روزنامه نگاران را به شدت ناراحت کرد. اما اگر کمپین ریاست جمهوری 2020 را در نظر داشته باشید، رئیس فیس بوک کار درستی انجام داده است. آمریکایی ها یک ملت مذهبی هستند(مخصوصاً در پس زمینه سایر کشورهای غربی). هرگز یک ملحد در رأس ایالات متحده وجود نداشته است و اطمینان از خداترسی به همه بخش مهمی از نمایش انتخاباتی برای هر مدعی برای کسب بالاترین مقام است.

برنامه نامزدی زاکربرگ در حال حاضر آماده است. او این موضوع را در سخنرانی ماه مه خود در دانشگاه هاروارد به طور کامل بیان کرد. میلیاردر از چشم انداز رو در رو شدن با میلیون ها نفری که در آینده بیکار خواهند شد می ترسد. ربات سازی. بنابراین او جامعه را دعوت می‌کند تا با پروژه‌های بزرگ و آشکارا بی‌سود و همکاری روی آن‌ها کار کند تا «هدفی در زندگی پیدا کند». و تغذیه این توده های کارگر و کارمند کمک خواهد کرد درآمد پایهکه مسکن، غذا و مراقبت های پزشکی را تضمین می کند. این شباهت زیادی به شعار معروف «به هرکس به اندازه نیازش، از هرکس به اندازه توانش» دارد.

ایده سوم زاکربرگ ایجاد نوعی "جامعه جهانی" است.در فیس بوک ( اردوگاه کار اجباری الکترونیکی بر اساس فیس بوک شما. RuAN) که همانطور که حدس می زنید تحت کنترل او خواهد بود. اینجاست که دستور کار لیبرال مطرح می شود: زاکربرگ رویای اضافه کردن چند میلیارد دیگر به دو میلیارد کاربر شبکه اجتماعی خود را دارد، اما در عین حال می خواهد همه این افراد از ارزش های او حمایت کنند - جهانی شدن، گشودگی، مبارزه با اقتدارگرایی، خود انزوا و ناسیونالیسم. به این معنا که طبق نظر او، شهروندان کل جهان باید با دولت های ملی خود در کنار سرمایه فراملی مخالفت کنند. به زبان ساده، نظم نوین جهانی. توجه داشته باشید. روان).

آینده زاکربرگ، جایی که همه شهروندان بدون نیاز زندگی می کنند و مشتاقانه روی پروژه های بزرگ کار می کنند، عالی به نظر می رسد و شبیه نسخه جدیدی از کمونیسم است. شستشوی مغزی، کنترل ذهن توجه داشته باشید. RuAN) اما چگونه آن را بسازیم؟ به این سوال، خالق فیس بوک اینگونه پاسخ می دهد: "افراد مانند من برای همه چیز هزینه خواهند کرد." یعنی به این واقعیت اشاره می کند که جامعه رفاه عمومی توسط حمایت مالی خواهد شد میلیاردرهای مترقی مانند خودش و بیل گیتس. با این حال، مشخص نیست که آیا میلیاردرهای غیر مترقی مانند برادران نفتی کخ، که از دستور کار محافظه کار حمایت می کنند، موافقت خواهند کرد که در این جاذبه سخاوت بی سابقه شرکت کنند یا خیر.

اقتصاددانان آمریکایی این نگرانی را دارند که درآمد پایه می تواند تورم را افزایش دهد. تا آن زمان، میلیاردرها با خیال راحت به بیت کوین یا طلای قدیمی خوب روی آورده اند و شهروندان عادی با اسکناس های سبز مستهلک شده در دست خواهند ماند. سپس درآمد پایه به شکل سوپ رایگان خواهد بود، مثل دوران رکود بزرگ.

اگر این اتفاق نیفتد، باز هم درآمد پایه شکاف بین فقرا و ثروتمندان را کاهش نخواهد داد. این فقط آن را افزایش می دهد، زیرا در ازای پرداخت ها، فقرا باید از تمام اقدامات حمایتی که دولت آمریکا در حال حاضر استفاده می کند چشم پوشی کند: کوپن غذا، مزایای بیکاری، بیمه درمانی، یارانه مسکن. آن ها برده های کاملاً وابسته شوند یا بمیرند. توجه داشته باشید. RuAN).

نظرسنجی دانشگاه شیکاگو از اقتصاددانان برجسته در سال جاری نشان داد که از بین 40 نفر، تنها یک نفر آماده حمایت بدون قید و شرط از ایده درآمد پایه بود. اکثر کارشناسان خطرات این ایده را غیرقابل قبول می دانستند.

بشردوستی گسترده زاکربرگ نیز مشکوک است. صاحب یک شرکت به ارزش نیم تریلیون دلار می تواند امروز به اقتصاد کشور خود کمک کنید، اگر او مالیات شرکتی را در ایالات متحده پرداخت می کرد، اما در عوض دفتر مرکزی فیس بوک را در دوبلین ثبت می کرد. ایرلند به عنوان یک شرکت فراساحلی برای شرکت های چند ملیتی جهان مشهور است. به طور رسمی، مالیات برای شرکت های خارجی در آنجا 12.5٪ است، با این حال، از مواد تحقیق کمیسیون ویژه اتحادیه اروپا، چنین است که که غول های اینترنتی از 0.005 تا 1 درصد از درآمد خود را به بودجه اروپا می پردازند.فیس بوک اصلا به بودجه آمریکا پرداخت نمی کند.

و از همه مهمتر: مشاغل آمریکایی نه به دلیل روبات سازی، بلکه به دلیل فعالیت شرکت های اینترنتی در حال از بین رفتن هستند. آمازون خرده فروشان کوچک را نابود می کند و فروشندگان را بیکار می کند. Airbnb با تمام کارکنانش هتل ها را ورشکست می کند. غول های اینترنتی در حال حاضر میلیون ها نفر را بدون کار رها می کنند و با این حال، حرفه های جدیدی را ایجاد می کنند.

تاکنون برنامه زاکربرگ برای در نظر گرفتن بحران اقتصادی کمی به روز شده است. دستور کار لیبرال با جهانی گرایی آنقدرت مطلق شرکت ها و نفرت از دولت-ملت ها.

اخیراً فیس بوک با مطبوعات لیبرال اصطکاک داشته است. مدیران این شرکت حتی متهم به گرفتن پول از هکرهای مرموز روسی شدند که با چند پست و ارتشی از ربات ها توانستند نیمی از آمریکا را متقاعد کنند که به دونالد ترامپ رای دهند. با این حال، خود زاکربرگ عملاً تحت تأثیر این رسوایی قرار نگرفت.. پیوندهای او با تشکیلات حزب دمکرات پایدار و برای دو طرف سودمند است. کافی است بگوییم که مدیر اجرایی فیس بوک شریل سندبرگ، دوست قدیمی فیس بوک است هیلاری کلینتون

مردی با ثروت 56 میلیارد دلاری به راحتی می تواند رکورد هیلاری کلینتون را که 897.7 میلیون هزینه در مبارزات انتخاباتی خود خرج کرده است بشکند و به ویژه برای صاحب یک شبکه اجتماعی غول پیکر آسان است که همزمان در میان ده ها میلیون رای دهنده به مبارزات انتخاباتی بپردازد.

پروژه مستند. جهان روی پیشخوان: بحران بعدی چه زمانی است؟(23.06.2017) HD

جزئیات بیشترو انواع اطلاعات در مورد رویدادهایی که در روسیه، اوکراین و سایر کشورهای سیاره زیبای ما رخ می دهد، می توانید دریافت کنید کنفرانس های اینترنتی، به طور مداوم در وب سایت "کلیدهای دانش" برگزار می شود. تمامی کنفرانس ها باز و کاملاً آزاد می باشد رایگان. از علاقه مندان دعوت می کنیم...

در اقتصاد جهانی، همه فرآیندها چرخه ای هستند: بحران ها هر ده سال یک بار تکرار می شوند. از آخرین شوک‌ها، به هر طریقی که بزرگ‌ترین ایالت‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بحران‌های سال‌های 1998 و 2008 است. آیا ممکن است یک بحران به زودی شروع شود؟ AiF.ru با کارشناسان با هم برخورد کرد.

بحران طبق برنامه

اقتصاد جهانی به تازگی از پیامدهای بحران قبلی (2008-2009) جان سالم به در برده است و ممکن است دوباره به سمت رکود فرو رود. بانک جهانی در مطالعه اخیر خود با عنوان «چشم انداز اقتصادی جهانی» در این باره می نویسد.

همانطور که می نویسد شانتایانان دوارجان، سرپرست اقتصاددان ارشد بانک جهانی، 50 درصد از کشورهای جهان رشد تولید ناخالص داخلی را تجربه می کنند و این روند می تواند منجر به رشد سریعتر در سال 2018-2019 شود. اما در میان مدت، تصویر مثبت ممکن است تغییر کند. «تهدیدهای محافظه‌کارانه ابرها را بر رشد اقتصادی آینده جمع می‌کند. اگر آنها به جنگ تجاری منجر شوند، عواقب ویرانگر خواهد بود.»

از جمله تهدیدات اقتصاد جهانی، او همچنین به تشدید آن اشاره می کند سیاست های پولیدر ایالات متحده، که بر احساسات سرمایه گذاران تأثیر منفی می گذارد. بانک جهانی نکول اقتصادهای در حال توسعه را به دلیل دلار قوی مستثنی نمی کند.

کارشناسان بانک آمریکا نیز در مورد تهدید یک بحران جدید هشدار می دهند. با توجه به پیش بینی آنها، شوک 1997-1998 ممکن است تکرار شود: در حال حاضر و پس از آن، به گفته تحلیلگران، پویایی مشابه از بازارهای سهام. به یاد بیاورید که بحران بیست سال پیش با فروپاشی بازار اوراق بهادار در آسیا (این بحران "آسیایی" نامیده می شود) بود. در اوایل دهه 1990، اقتصاد سنگاپور، هنگ کنگ، کره جنوبی، تایوان به طرز باورنکردنی سریع رشد کرد، این کشورها به بازیگران پیشرو در منطقه تبدیل شدند. اما رونق سرمایه گذاری اقتصاد آنها را "بیش از حد گرم" کرد و پس از آن بحرانی در منطقه آسیا و اقیانوسیه شعله ور شد که پژواک آن رویدادهای سال 1998 روسیه بود.

بانک آمریکا خاطرنشان می کند که بازارهای نوظهور به دلیل قوی بودن دلار، روزهای سختی را سپری می کنند. بلومبرگ گفت: «رشد قوی در ایالات متحده، صاف شدن منحنی بازده اوراق قرضه، کوچک شدن بازارهای نوظهور به نظر می رسد که همگی بازتاب رویدادهای بیست سال پیش هستند. مایکل هارتنت، تحلیلگر سرمایه گذاری بانک آمریکا.

«در دهه‌های اخیر، بحران‌ها در 80 درصد موارد (در چهار قسمت از پنج قسمت آخر) دقیقاً با سقوط شاخص‌های سهام آغاز شد. در اینجا من کاملاً با برشمردن علائم فنی خارجی مشابهت موافقم. بحران های مبادله ای، به استثنای تفاوت های ظریف بسیار خاص، یک شباهت مهم با یکدیگر دارند: زمانی شروع می شوند که شاخص های بازار مالی دیگر واقعیت اقتصادی را منعکس نمی کنند. کارشناس مرکز مالی بین المللی ولادیمیر روژانکوفسکی.

به گفته وی، هنگامی که چنین ترکیبی رخ می دهد، درک میزان بار بدهی و اشباع بخش مالی با ابزارهای معاملاتی مصنوعی که توسط دارایی های واقعی پشتیبانی نمی شوند، مهم است. اگر چنین اوراقی در حالت نکول باشند، ساختاری که آنها را به بازار عرضه کرده است نمی تواند چیزی به صاحبان آنها ارائه دهد. یک واکنش زنجیره ای از نکول ها آغاز می شود که به آن سقوط بازار سهام می گویند. در همان زمان، همانطور که روژانکوفسکی خاطرنشان می کند، در حال حاضر سطح بار بدهی، که در همان سال 2008 در ایالات متحده و اتحادیه اروپا بود، ثابت نیست.

یکی دیگر از اختلافات اساسی با موضع تحلیلگران آمریکایی به ادعای آنها مربوط می شود که کاهش ارزش ارزهای بازارهای نوظهور منجر به بحران مبادله می شود. در واقع، کاهش (کاهش ارزش) ارزها منجر به بحران نمی شود، بلکه منجر به وخامت سطح زندگی و تقاضای مؤثر جمعیت در این کشورها می شود، اما در عین حال، ارز یک صادرات بیشتر می شود. این کارشناس توضیح می دهد که اقتصاد گرا بی ارزش شده است (و طبق تعریف همه بازارهای نوظهور صادرات محور هستند)، چنین اقتصادی رقابتی تر - و بنابراین پایدارتر - در مواجهه با جنگ های تجاری است.

بحران از چین آغاز خواهد شد، اما نه اکنون

ماکسیم افرموف، مدیر اجرایی ICBF معتقد است که سناریوی اواخر دهه نود بعید است امروز تکرار شود: امروز، ارزهای کشورهای در حال توسعه به دلار متصل نیستند، به این معنی که دولت ها این فرصت را دارند که سیستم های مالی خود را برای انطباق با نوظهور تنظیم کنند. تلاطم ها

او گفت که ممکن است مشکلات در اقتصادهایی با کسری بودجه زیاد و تعهدات بدهی بزرگ به دلار ایجاد شود. این مثلاً می تواند ترکیه باشد که تراز منفی 5 درصد تولید ناخالص داخلی دارد و به شدت به تزریق خارجی وابسته است.

در مورد کشور ما نیز نقاط ضعفی دارد. به عنوان مثال، نسبت بالایی از افراد غیر مقیم در OFZ (اوراق قرضه وام فدرال - ویرایش).

در صورت فروش انبوه اوراق بهادار، هم نرخ روبل و هم قیمت دارایی های داخلی باید به طور قابل توجهی کاهش یابد. با این حال، بحران روسیه نیز نباید تأثیر قابل توجهی بر سایر کشورها داشته باشد، به استثنای چند همسایه.

این احتمال بسیار بیشتر است که آشفتگی جدید در اقتصاد جهانی در چین آغاز شود، جایی که تحت تأثیر «جنگ های تجاری»، ممکن است مشکلاتی که قبلاً با موفقیت پنهان شده بودند، مانند اعتباردهی بیش از حد باورنکردنی، پدیدار شوند. این به رشد بیشتر تولید ناخالص داخلی پایان می دهد و به رفاه مالی ایالت هایی که به طور جدی به رفاه جمهوری خلق چین وابسته هستند ضربه می زند. افرموف خاطرنشان می کند که کشورهای همسایه و ایالات متحده (بزرگترین شریک تجاری) و صادرکنندگان کالا (چین بزرگترین مصرف کننده نفت، فلزات و سایر مواد معدنی است) در معرض خطر قرار خواهند گرفت.

از سال 1990، روسیه بخشی جدایی ناپذیر از اقتصاد جهانی بوده و به همین دلیل کشور ما نیز در چرخه های اقتصادی جهان قرار گرفته است. اگر بازار سهام سقوط کند و رکود در جهان رخ دهد، روسیه نیز دچار رکود خواهد شد. ما موضوع سقوط بازار سهام به سبک روسی را باز می گذاریم، زیرا حجم عملیات بورس روسیه و آمریکا قابل مقایسه نیست.

به گفته افرموف، بعید است که بحران در آینده نزدیک رخ دهد. اما این واقعیت که بزرگترین ایالت ها و موسسات مالی فعالانه طلا می خرند ممکن است نشان دهنده ترس از آینده اقتصادی شکوفا باشد.